بگذارید مغزتان داشتنِ چنین چیزی را باور کند. به مجردی که باور کرد، راه میافتد. بزرگترین مشکلِ ما این است که وقتی چیزی را درخواست میکنیم، کمتر به آن میرسیم و دلیلِ عمدهی این امر این است که ما با استدلال و منطقِ عادی با آن مورد برخورد پیدا میکنیم
ما یک ماشینِ عظیمی به نام ناخودآگاه» داریم که اگر در جهتِ ما راه بیفتد، خودش را با جهان هستی هماهنگ کرده و همه راهها بر ما باز میشود و از شدت تعجب خندهتان میگیرد که چطور وقتی چیزی را باور کردید، حضور پیدا میکند!
وقتی آرزویی میکنید، بلافاصله قسمتِ خردِ عادی، خردی که ما همه داریم، فعال شده و میگوییم مگر میشود؟ چطور چنین چیزی امکان دارد؟
به خاطر بسپارید خردِ عادی کارایی ندارد و هرگز هم نداشته است. اگر عادی فکرکنیم، میشویم مردمِ عادی. مردمِ عادی هم که دارند با مسائل عادی زندگی میکنند و زندگیشان هم که عادی است.
غیرِ عادی یعنی چه؟ یعنی که بفهمی چه کسی هستی و چه امکاناتی داری و درک کنی دیگران چطور به خواستههایشان رسیدهاند؟ چطور معجزهها رخ داده؟
کلیدِ اینکه ناخودآگاه» چگون کار میکند را خدمتتان عرض میکنم؛ کاری که خودم آن را امتحان کردهام:
من وقتی آرزو یا خواستهای دارم، این را میدانم که میخواهم با آگاهم حل کنم ولی آگاهم محدود است. من با آگاهم تصمیم میگیرم که چه چیزی به نفعِ من است».
به شما هم پیشنهاد این راه را امتحان کنید.
هر ایدهای و هر فکری که هست، باشد. به بزرگی و کوچکیاش فکر نکنید. تجسمش کنید. و بلافاصله مغزتان میگوید چطوری؟» کلید در اینجاست. به او بگویید نمیدانم. فقط میدانم که این را میخواهم». مغزتان میگوید نمیشود». بگویید من نمیدانم میشود یا نمیشود. باید بشود. من این را میخواهم».
به قول حضرت حافظ:
دست از طلب ندارم، تا کامِ دل برآید
یا تن رسد به جانان، یا جان ز تن برآید
به مجردی که این را باور کردید، به مجردی که ناخودآگاه این را باور کرد و به مجردی که اراده و خواستِ شما را جهان هستی باور کرد، تمام سدها کنار میرود. ولی باید باور کنید که شایستهی آنید و میتوانید آن را به دست آورید. با تمام وجودتان حسش کنید. اگر مریض هستی، به پزشکت کمک کن. میگویند صعبالعلاج است؟ بیماری خاصی است؟ پول و خوشبختی میخواهی؟ همه اینها در اختیار توست. میتوانی همین امروز به پزشکت کمک کنی و بیماریات را محو کنی. به یک شرط که از صمیم قلب بخواهی، نه به زبان.
به شرطی که نخواهیم همهی مسائلمان را بخش آگاه حل کند. به خودتان بگویید من نمیدانم چطوری، ولی این را میخواهم». دائم بگویید این را میخواهم. مثل یک بچهی لجوج، یک خانمِ پیگیر و سمج. بگویید من این را میخواهم. من شایستهاش هستم. مغزتان میپرسد آخر چطوری؟ بگویید من نمیدانم. تو بهتر میدانی. تو با جهان هستی در ارتباط هستی. راهش را پیدا کن. من نمیدانم. راهش را پیدا کن.
خردِ عادی را کنار بگذار و متفاوت فکر و عمل کن. و به خاطر داشتهباش:
برای رسیدن به دورترین نقاط، باید قدمِ اول را برداری.
قدمِ اول را باید همان اول برداری.
قدمهای کوچک هوشمندانه است و معجزه میآفریند. قدمهای بزرگ، اکثرِ اوقات، تَوَهُم است. ما به اهداف بزرگمان میرسیم اما با قدمهایی که امروز برمیداریم. خودمان را باور کنیم. به دنیای عظیمِ وجودت پی ببر. بدان چه کسی» هستی.
اگر خواستی بدانی چه کسی» هستی، کتابِ تاریخِ بشر را بخوان.انقلاب به معنای دگرگونی در اندیشهها» و این انقلاب را امروز در اندیشهی خود» ایجاد کن و محصولاتش را بردار. همیشه بگو اگر من فرزندِ آن پدرِ غارنشین هستم، میتوانم به فلانجا برسم، چنان که او توانسته است. با یک تفاوتِ اندیشه.
با خود قرار بگذارید: به هیچ چیز، کمتر از بهترینهای خودتان رضایت ندهید.
هر روز کمی بهتر از دیروز عمل کنید. مطمئن باشید موفقیت سادهترین بهرهی زندگیِ شما خواهد بود.
درباره این سایت